کد مطلب:193893 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:273

بنی امیه و اسلام
حسین بن علی بن ابی طالب، سبط پیامبر، فرزند زهرا و علی و كسی است كه اگر نبود، بنی امیه در همان آغاز، بساط اسلام را برچیده بودند و امروزه دیگر نامی از اسلام و مسلمانی وجود نداشت، و كسی شهادتین را بر زبان جاری نمی كرد. این مسئله خود بحث بسیاری می طلبد و روایات و مطالب گوناگونی در مورد آن وجود دارد، كه این مقال برای پرداختن به آن مناسب نیست، اما همین قدر بدانیم كه اگر حسین علیه السلام نبود، امروزه از اسلام نشانی نبود. یكی از مراجع تقلید قبل از هر نماز سلامی خدمت ابی عبدالله علیه السلام عرض می كرد و می گفت: این نمازهایی كه ما می خوانیم همه از بركت خون سیدالشهدا علیه السلام است و اگر حسین علیه السلام نبود پیامبر آخرالزمان نیز مانند هزاران پیامبر دیگری می شد كه حتی اسم بعضی از آنها در سینه تاریخ نمانده است. می گویند خدای متعال برای هدایت ابنای بشر 124 هزار پیامبر فرستاده است، اما از این همه فقط نام چند تن در تاریخ آمده است.

نه یزید و نه پدر و نه جدش حتی یك لحظه هم به اسلام و پیامبر ایمان نیاورند. ابوسفیان پیوسته می گفت: «تلقفوها تلقف الكرة [1] ؛ حكومت را چون گوی از دست دیگران بربایید». معاویه پدر یزید نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و بنی هاشم دائما



[ صفحه 53]



می گفت: «دفنا دفنا [2] ؛ به خدا قسم كاری می كنم كه نام [بلند] شان در دل خاك تیره به كلی مدفون گردد و به كم تر از این كار رضایت نخواهم داد».

و خود یزید می گفت:



«لعبت هاشم بالملك فلا

خبر جاء و لا وحی نزل [3] .



بنی هاشم با حكومت بازی كردند. نه خبری از آن دنیا آمده و نه وحیی در كار است [بلكه همه این سخنان دروغی بیش نیست ]».

بنی امیه با شهادت حسین بن علی علیهماالسلام گمان می كردند خیال خام خود را تحقق بخشیده و كار اسلام را یك سره كرده اند. اما اراده ی خدای متعال بر این تعلق گرفت كه با ریخته شدن خون آن حضرت درخت اسلام بارور شود و نام پیامبر آخرالزمان تا ابد بر صفحه روزگار نورافشانی كند و راه و آیین او و فرزندان گرامی اش كه از هر قول زور و بهتان به دور است، باقی بماند.


[1] بحارالانوار، ج 31، ص 197.

[2] همان، ج 33، ص 169، باب ما ورد في معاويه.

[3] احتجاج، ج 2، ص 307، احتجاج زينب بنت علي بن ابي طالب.